سرویس سیاسی رویداد، رصد روزانه اخبار سیاسی، طی چند ماه اخیر نکات جالبی را روشن می کند.
رسانه های نزدیک به "جریان خاص" سیاسی، در زد و خورد های خبری و مطبوعاتی خود جریان اصول گرای سنتی را در مقابل خود می بینند و البته جریان روبه رو نیز پاسخ این کشمکش ها را می دهد. این کنش و واکنش، غالب محورهای رسانه ای مربوط به جریان خاص را به خود معطوف نموده است. اما محوری که کمی سوال برانگیز به نظر می رسد، این است که این حلقه به خاطر انتساب خود به دولت، قاعدتا باید جریانی مانند اصلاحات را حریف سیاسی خود قلمداد کند. نقد های تند رسانه های منتسب به اصلاحات هم همواره متوجه اصل دولت بوده و نقدی و نظری در مورد "جریان خاص" نزدیک به آن، در میان تیترهای اصلاح طلبان نمی بینیم.
وجه اشتراک:
وجه اشتراکی بین "جریان خاص" امروز و رویکرد اصلاحات در زمان خاتمی وجود دارد و آن یک نگاه ایدئولوژی محور فرهنگی نسبت به حساسیت های اجتماعی برای جمع کردن آراء و استفاده ابزاری از احساسات و واکنش های مردمی می باشد. در پیروزی دوم خرداد شعارهای فرهنگی و ایجاد حساسیت های اجتماعی در اثر مناقشه بر مسائلی مثل حجاب و حقوق زنان باعث شد تا اصلاحات ، صندوق های رأی را از آن خود کند. در زمان خاتمی برای اولین بار در تاریخ انقلاب اسلامی جریانی که خود را برخاسته از طیف به اصطلاح روشنفکر می دانست، روی کار آمد.
این برای شبه روشنفکران یک پیروزی بزرگ تلقی می شد. اما با گذر زمان، هم برای خودشان و هم برای مردم این امر روشن شد که نه این جریان از پتانسیل های سخت افزاری و عملیات گرایی لازم برای تصدّی گری قوه مجریه برخوردار است و نه اصولا جایگاه ریاست جمهوری برای نگاه صرفا نرم و ایدئولوژی محور چندان مناسب می باشد. دولت اول خاتمی اگر چه نرم و آرمانگرا حرکت کرد، اما در دور دوم ریاست جمهوری، ناآشنایی با سخت افزار های اجرایی ریاست دولت، تحت فشار، اشتباهات فاحشی را برای اصلاحات رقم زد و طی آن سرکوب گری و نفی آزادی های وعده داده شده در دولت اول، بر تمام سطوح اجتماع اعمال شد.
اما در شرایط فعلی چرا رسانه های عمدتا تند جریان خاص ، از هرگونه مجادله با اصلاحات پرهیز می کنند؟ جریان خاص، در گذشته با انتشار نشریه خاتون و برخی اظهار نظرهایی که عوامل اصلی آن از خروجی رسانه ها مخابره نمودند، مباحثی شبیه به گفتمان فرهنگی اصلاحات سابق را در دستور کار خود قرار دادند.
در واقع این خط سیاسی امیدوار است که در هیاهوی انتخابات سال آتی، بتواند آراء اصلاحات را نیز جمع آوری کند. به همین دلیل این سنگر را در جبهه مقابل مورد هدف قرار نمی دهد، تا در بزنگاه مناسب از آن بهره برداری های لازم را صورت دهد.
در واقع آنچه که راهبرد رسانه های "جریان خاص" می باشد، حذف و عبور از همه جریان ها، برای برگزاری یک انتخابات دو قطبی با حضور اصلاحات و خود این جریان است. چرا که تئوریسین های این طیف تصور می کنند با شباهت های گفتمانی و نزدیکی اندیشه خود به اصلاحات، در مناظرات و جنگ تبلیغاتی نزدیک به صندوق های رأی، می توانند آراء جریان حامی خاتمی را به نفع خود مصادره نمایند.
جریان خرچنگی:
اما ذکر یک نکته در مورد رویه در دولت ها جالب به نظر می رسد. دولت آقای احمدی نژاد با دولت قبل از خود که در اختیار اصلاحات و خاتمی بود، یک تفاوت عمده دارد، در دولت اصلاحات، کار با یک رویکرد ایدئولوژی محور آغاز شد و اتکا بر مبانی ایدئولوژیک، شعارهای شبه روشنفکرانه، تمرکز بر اذهان عمومی از طریق تزریق همه جانبه نگاه حلقه کیانی در دستور کار بود. در دوره دوم حضور خاتمی بر مسند ریاست دولت، این رویه رنگ باخت. شعار آزادی پیرو قانون به نوعی به سرکوب اندیشه های مخالف تبدیل شد و مطالبه محوری و ساز مخالف زدن با اصول با لحنی افراطی ظهور کرد.
در دولت احمدی نژاد هم، شعار و عمل محرومیت زدایی و عدالت محوری در دوره اول در متن حرکت کابینه بود اما در دوره دوم ایجاد و حفظ گفتمانی که در داخل و خارج کشور شناخته شده نبود، در دستور کار قرار گرفت. دولت پرکار و عمل گرای نهم که با شتاب زیادی راه سازندگی در سطح ملی را می پیمود، در دوره بعد دچار یک تغییر اساسی شد و سخت افزار پیشروی سازندگی در آن، جای خود را به گفتمان انسان کامل و مدیریت مهدوی و مباحث ایدئولوژیکی نرم از این دست داد.
پیداست که یک تفاوت بزرگ در رویه دولت خاتمی با احمدی نژاد وجود دارد؛ در واقع سیر تغییر پذیری این دو، کاملا معکوس بوده؛ اما رکن مشترک هر دو دولت در یک نکته تأمل برانگیز است، اینکه هم دولت احمدی نژاد و هم دولت خاتمی، پس از یک دوره استقرار خود، بر اریکه قوه مجریه، در دوره بعد تغییری بنیادین در روی آورد سیاسی خود ایجاد نمودند.
حال جای این سوال مهم بنظر می آید که آیا این تغییر ،هدفدار و استراتژیک رخ داده و یا تحت تأثیر یک جریان یا کانالی که در نظام به صورت ثابت حضور دارد، اتفاق افتاده است؟ جریانی که با سیستمی خرچنگی اگرچه ظاهرا در جای خود آرام نشسته، اما دست هایش در هر کجای دولت ها که اقتضا کند بازوان خود را خواهد رساند و اثرگذار هم خواهد بود. مقصود، اشاره مستقیم به فرد خاصی نیست؛ چرا که با این کار جریانی را در نظرگاه خود و دیگران کوچک جلوه داده ایم؛ اما نگاه به دولتی که پیش از خاتمی و احمدی نژاد سکان دار قوه مجریه بود، شاید بتواند از این معما رمزگشایی کند.
اگر چه انتقاد به آقای هاشمی در مناظرات 88 مبنای تغییر جریان انتخابات به نفع آقای احمدی نژاد شد اما پس از آن دوران شاهد بودیم که در مقابل تخریب های رسانه ای فراوان از سوی جریان رسانه ای آقای هاشمی علیه دولت، دیگر نگاهی انتقادی و یا هجومی از سوی آقای احمدی نژاد دیده نشد.
نظر شما