
وجود ردپای سیاستزدگی به جای سیاستورزی عالمانه در عرصه پژوهشی کشور و به طور خاص حوزه زنان و خانواده است گویا غلبه نگاه و رویکرد سیاسی، محدود به عرصه اجرایی حوزه زنان و خانواده نیست و متأسفانه عرصه نخبگانی نیز از این امر مستثنی نبوده است.
به گزارش تهران نیوز ، رشد و تعالی هر کشور متأثر از میزان مبنای عمل قرار گرفتن آثار و نتایج عرصه دانشی و پژوهشی در لایههای گوناگون برنامهریزی و تصمیمگیری است. آنجا که نهادهای متولی اداره امور، هر نوع اقدام و عملی را منوط به دانش موجود در حوزه مربوطه کنند و برای هر اقدامی، الزام به سنجش دقیق مسأله به صورت متقن و علمی مدنظر متولیان قرار گیرد، مطمئناً از تبعات منفی مرتبط با تصمیمات و اقدامات اتخاذشده کاسته خواهد شد اما نکته مهم و اساسی در این میان، توجه به این مهم است که ضرورت پیوند میان عرصه دانش و قدرت به معنای نفی استقلال عرصه دانش نیست.
اگرچه مباحث مرتبط با این حوزه (دانش و قدرت) و تأثیر و تأثر این دو بر یکدیگر، خود یکی از مهمترین مباحث مطرح در محافل علمی است، اما سوای از جدلهای موجود پیرامون این موضوع، در رصد واقعیات موجود در عرصه عمل میتوان به کم و کیف آنچه در این میان رقم خورده است، پی برد. در حقیقت دعوای اصلی در ارتباط میان عرصه دانش و پژوهش با عرصه قدرت، در این است که این عرصه نباید حریت و آزادگی خود را در تبیین مسائل و موضوعات متنابه در عرصه اجتماعی از دست دهد.
اما آنچه در این میان اهمیت دارد وجود ردپای سیاستزدگی به جای سیاستورزی عالمانه در عرصه پژوهشی کشور و به طور خاص حوزه زنان و خانواده است. گویا غلبه نگاه و رویکرد سیاسی، محدود به عرصه اجرایی حوزه زنان و خانواده نیست و متأسفانه عرصه نخبگانی نیز از این امر مستثنی نبوده است. وضعیت اجتماعی زنان در سه مؤلفه حائز اهمیت آموزش، اشتغال و مشارکت در عرصه پژوهشی و دانشی خلأهای قابل توجهی دارد که یکی از برجستهترین آنها در عدم ارتباط صحیح و منطقی عرصه سیاست و دانش قابل تبیین است.
الف) حوزه مشارکت
نگاه به مسأله مشارکت زنان در حالت کلی در پژوهشها، در کشور ما همواره در قالب قرائتی خاص قرار داشته است. در این قرائت، محور و هسته اصلی در تبیین نظام موضوعات مسائل زنان، عموماً معطوف به قشر خاصی از زنان بوده است بدین نحو که معنا ، مفهوم و باید و نبایدهایی که در باب مشارکت زنان در عرصه اجتماعی از سوی جامعه نخبگانی گفتمانسازی شده است، اکثراً از یک سو متأثر از نیازمندیهای عموم زنان و واقعیت موجود جامعه نبوده و از سوی دیگر در یک بیتفاوتی نسبی نسبت به عمومیبودن و عمومیشدن گستره مشارکت و حفظ این سرمایه اجتماعی عظیم بوده است.
برای نمونه در دهه ۶۰ تجلی سبک تقریباً متعالی از مشارکت زنان در عرصه عمل را شاهد بودیم که در آن، زنان به علت اقتضائات خاص جامعه (بحرانهای داخلی و خارجی)، در فضای میدانی با توجه به ظرفیت و توانمندیهای خود، فعالیت و مشارکت گسترده و اثرگذاری میکردند ( البته لازم به یادآوری است که یکی از اقتضائات شرایط بحران، عدم توجه به نقش جنسیت در مدیریت بحران است)، اما در دهههای بعد، در فضای پژوهشی کشور شاهد کمتوجهی عرصه علم به عرصه عمل و واقعیت موجود و بهرهگیری از ظرفیتهای ایجادشده بهواسطه انقلاب بودیم.
ب) حوزه آموزش
طی دهههای گذشته سرفصلهای پژوهشی صرفاً در سه موضوع آموزشدهی زنان، زنان و آموزش عالی و اشتغال زنان تمرکز داشته و این سه موضوع از بیشترین میزان درصد پرداخت برخوردار بودهاند؛ که این امر تا حدودی به علت ارتباط و همسویی فضای پژوهشی و تحقیقاتی با بدنه اجرایی است؛ چراکه در عرصه اجرایی و قانونگذاری نیز بیشترین تمرکز مسوولان معطوف به این سه موضوع بوده است که گزارش عملکرد دولتها و مصوبات مجلس شورای اسلامی تأییدکننده این ادعاست.
ج) حوزه اشتغال
در بررسی پژوهشهای موجود از بعد از انقلاب اسلامی تاکنون، همواره شاهد تکرار چند مسأله مشخص مانند میزان حضور کمی زنان در اشتغال، گروههای شغلی زنان در طیفهای مشاغل اولیه و ثانویه و برخی مشکلات زنان شاغل بودهایم. به نظر میرسد طی سالهای گذشته، پژوهشهای دانشگاهی عمدتاً متأثر از تغییر و تحولات جهانی از یکسو و تحولات داخلی از سوی دیگر بودهاند و در تشخیص صحیح و جامع مسأله اشتغال زنان و ابعاد مترتب با آن دچار نوعی شتابزدگی شده و مسیر تمامی دستاوردهای پژوهشی در یک فضای بیسامان و غیرهدفمند دنبال میشود.
اگرچه عملکرد دولتها و نقش آنها در اشتغال زنان یکی از سرفصلهای جدی است که در بخشی از پژوهشها نیز به آن پرداخته شده است، اما در طول سالهای گذشته کمتر به عملکرد و نقش دولت در تغییرات ساختاری و بنیادی توجه شده و به عملکرد دولت با نگاهی کمی و در سطح رویکردهای اتخاذی در عرصه سیاسی اکتفا شده است.
در نهایت انتظار میرود که نگاه به وضعیت اجتماعی زنان در بدنه پژوهشی کشور، با ساماندهی پژوهشها بر مبنای نیازمندیهای حقیقی زنان و تلاش در جهت گفتمانسازی علمی، بتواند در جهتدهی به عرصه اجرایی و فضای عمومی جامعه مثمرثمر باشد و به نظر میرسد چنانچه درک عمیقی از مسائل زنان صورت گرفته باشد، اولین تغییر و تحولات جدی در ساماندهی عرصه پژوهشی رخ خواهد داد.
*دکترای سیاستگذاری فرهنگی- دکتر عاطفه خادمی
منبع: زنان خبر
انتهای متن/*
نظر شما