
سید حسن تقی زاده در لباس روحانیت
سید حسن تقی زاده سمبل یک انسان خائن به دین و مملکت است، محمود محمود یکی از افراد مشهور در زمان وی درباره تقی زاده مینوسید: «این مرد کسی است که دین را از او گرفتند و هیچ مبنای اخلاقی را جانشین آن نکردند». پس از مرگ پدر در سال ۱۳۱۴ق علوم دینی را رها کرد و با جدیت تمام مشغول مطالعهی علوم جدید شد.خود وی گفته که از تقریبا شانزده سالگی در پی رهایی از تقلید و «اطاعت کورکورانه تعبدی» برآمده است. این موضوع نشان دهندهی عدم همبستگی عاطفی و معنوی میان او و پدرش است اما با این وجود می توان گفت که با توجه به تعریفاتی که از پدرش در مقدمهی کتاب«آزادی و حیثیت انسانی» تالیف جمالزاده به عمل آورده است از داشتن چنین پدری نه تنها احساس حقارت نمیکرده است،بلکه احساس غرور هم میکرده است. شاید به همین علت در اوایل جوانی هنگام ورود به زندگی اجتماعی خود را«تقی زاده» نامیده است.
تقی زاده در حین سخرنانی در مجلس
تقی زاده همیشه بر جدایی دین از سیاست تاکید می کرد تا این که گروهی از علمای نجف از جمله آیت الله عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی حکم به «فساد مسلک سیاسی» وی دادند این شخص در تحمیل قرارداد نفت ۱۹۳۳ باطن خود را نمایا نساخت و آز آنجایی صدرات وزرات اقتصاد و دارایی بر عهده داشت ، همه تلاش و توان خود را برای پیشبرد اهداف دولت انگلستان گماشت. تقی زاده از جمله افرادی است که مشکوک به فراماسونری است. اندیشههای تقیزاده به مرور زمان دچار تغییر شد .وی در جوانی نه تنها شعار میداد که «از ناخن پا تا موی سر باید غربی شد»، بلکه به تعبیر خود «اولین بمب تقلید از غرب را در ایران منفجر کرد» . وی زمانی در اندیشهی ترقی و پیشرفت ایران گفته بود که خط فارسی را باید به خط لاتینی تبدیل کرد که البته بعدها به اشتباه بودن این دیدگاهها اعتراف کرد. *محمد حسن شریعت سنگلجی شریعت سنگلجی، در سال ۱۲۶۹ (یا ۱۲۷۱ ش- ۱۳۱۰ قمری) در تهران به دنیا آمد پدر وی حاج شیخحسن سنگلجی و جدش، حاج رضاقلی از علما و فقهای عصر خود بودند. وی انتقادات تندی به مناسک مذهبی شیعه وارد میکرد و از سوی رضاخان که به مدعی اصلاحات مذهبی بود مورد حمایت قرار میگرفت. مباحثی که سنگلجی مطرح میکرد از دیدگاه حکومت شاهنشاهی اشکالی نداشت و به نفع حکومت رضاخان بود و این در حالی بود که به شدّت با سخنرانیها و فعالیتهای سیاسی و مذهبی علما و روحانیون در منابر و مساجد مقابله میشد؛ اما تمامی آثار و کتب سنگلجی اجازه چاپ و نشر پیدا میکرند و از سوی دیگر نقد آثار وی با عدم چاپ مواجه میشد که امام خمینی(ره) در کتاب کشف الاسرار به این مطلب اشاره کردهاند.
محمد حسن شریعت سنگلجی
«کتاب اسلام و رجعت» سنگلجی که نوشته شد یکی از روحانیون قم کتاب "ایمان و رجعت" را نوشت و دروغپردازی و خیانتکاری سنگلجی را آشکار کرد که نگذاشتند چاپ شود؛ اکنون نسخه خطی آن موجود است. محور اندیشه شریعت را سه موضوع اساسی تشکیل میدهد: ۱) بازگشت به آموزه توحید و دستکشیدن از اعتقاد به شفاعت امامان و امامزادگان؛ ۲) انکار برخی عقاید متأخر همچون رجعت؛ ۳) نکوهش خرافات که در تمایل طبیعی انسان به شرک ریشه دارد و مانع تعامل مسلمانان با تمدن جدید است. *احمد کسروی نام اصلی وی سید احمد حکم آبادی بود، خاندان کسروی همه از روحانیون به نام و مشهور تبریز بودند. پدرش «میرقاسم» از روحانیت کناره گرفته به بازرگانی پرداختهبود. مادرش خدیجه خانم زنی بیسواد اما روشن اندیش از یک خانواده کشاورز بود. خانوادهٔ احمد در حکمآباد مسجدی به نام پدربزرگ او به نام «میراحمد» داشتهاند. پدرش آرزو داشته تا دارای پسری گردد که جای پدربزرگش را در مسجد خانوادگیشان بگیرد و از اینرو هر پسری را که از او زاییده میشد را به نام پدرش، «میراحمد» مینامد، ولی پسرهای او یکییکی پس از زایش میمیرند تا اینکه «احمد کسروی» زاده میشود. او چهارمین پسری بوده که حاجی میرقاسم، میراحمد نام مینهد. در شب سهشنبه ۱۱ دی ۱۲۸۱ میرقاسم پدر احمد میمیرد و احمد که در آن زمان دوازده سال بیشتر نداشت، ناچار میشود تا درس را کنار نهد و برای تأمین مخارج خانواده به ادارهٔ کارگاه قالیبافی پدرش بپردازد. کسروی در سال ۱۲۸۹ خورشیدی و در سن ۲۰ سالگی به اصرار و اجبار خانواده به لباس روحانیون شیعه درآمد و بر منبر مسجد آبا و اجدادیاش نشست. ولی در سال ۱۲۹۱ خورشیدی پس از آنکه به گناه هواداری از جنبش مشروطه مورد ناسزاگویی روحانیون قرار گرفت و به قول خودش «پی به احوال آخوندهای ریاکار برد» از ملایی و در مسجد به منبر نشستن کناره گرفت. در سال ۱۳۰۶ خورشیدی، به درخواست علیاکبر داور، رئیس عدلیه، عبا و عمامه اش را کنار گذاشت و از لباس روحانیون خارج شد. کسروی گرایش شدید ناسیونالیستی داشت و به بیماری لاعلاج روشنفکران این دروه در خصوص به اصطلاح «اصلاح زبان فارسی» از کلمات عربی مبتلا بود. کسروی در مسیر ترویج آراء خود به تألیف و انتشار کتب مختلف نیز پرداخت. کسروی اگرچه فردی سکولاربود و نقش چندانی برای دین در امر حکومت قائل نبود، داعیه نحوی رفرماسیون مذهبی! به ویژه علیه شیعه و روحانیت اصیل آن را داشت. کسروی به عنوان یک روشنفکر التقاطی یا به اصطلاح دینی به ترویج نحوی آیین مذهبی ابداعی خود به نام «پاکدینی» پرداخت.
احمد کسروی در لباس روحانیت
آن گونه که از سخنان کسروی برمیآید، او «پاکدینی»!؟ ابداعی خود را جانشین اسلام میدانست و میگفت: «پاکدینی جانشین اسلام است، دنباله آن است. کسروی معتقد به در پیش گرفتن رویکرد مبتنی بر «اندیشهی پیشرفت ناسوتی» و تجددگرایی سطحی ذیل ایدئولوژی ناسیونالیسم بوده است. آن گونه که از نوشتههای کسروی برمیآید او منکر معاد جسمانی بوده و نحوی تلقی خاص از وحی داشته است. کسروی اگرچه در برخی رسالههای خود با «اروپاییگری» و تشبه به غربیان مخالفت میکند اما با پذیرش مبادی و غایات «اندیشه پیشرفت ناسوتی» و مشهورات منورالفکری و مدرنیستی و تأکیدی که بر دستیابی به «تمدن» در معنای متجددانه آن دارد، عملاً خود به مروج مدرنیزاسیون سطحی در ایران بدل میشود و این پارادوکسی است که آراء کسروی با آن روبهرو است. کسروی عقاید کفرآمیزی در خصوص انکار ختم نبوت نیز دارد. کسروی بعد از چهار سال منبر رفتن و به علت توهین به مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان که احتمالا با تحریک عناصر خارجی و میسیونری صورت گرفت ، از سوی مجتهدین اعلای تبریز محکوم شد. کسروی که منتظر چنین فرصتی بود، بلافاصله ترک منبر و محراب کرد و وارد مدرسه آمریکایی مموریال اسکول شد و در ۲۶ سالگی موفق به اخذ گواهینامه زبان انگلیسی شد. او برای ادامه تحصیلاتش بصورت آکادمیک به تفلیس رفت و معلوم نشد به چه دلیل دوباره به ایران برگشت ،البته برخی گمانه زنیها حکایت از آن دارند که کسروی با تحریک عناصر روس به ایران بازگشته است. *دشمنی آشکار کسروی با تشیع و ائمه معصومین احمد کسروی از چهره های جنجالی تاریخ معاصر ایران موضوع مناقشات بسیاری بوده است. کسروی از دو جنبه در تاریخ معاصر اهمیت یافته است: نخست از منظر تاریخ نگاری به ویژه تاریخ مشروطیت و دیگری از منظر دشمنی هایی که با تشیع و ائمه معصومین(ع) داشته است. عضویت در انجمن علمی سلطنتی لندن، انجمن پطروگراد و انجمن علمی واشنگتن وی را دچار خود بزرگ بینی کرد کسروی به واسطه ضدیت با دین به عضویت انجمن علمی سلطنتی لندن، انجمن پطروگراد و انجمن علمی واشنگتن در آمد تا سخت مغرور شود و ظلم بزرگی را بر اسلام و تشیع رودارد.
احمد کسروی
نظر امام خمینی (ره)درباره کسروی: امام خمینی که خود زمانهی کسروی را درک کرده است، در مورد وی قضاوت منصفانهای دارد. یک دفعه آدم میبیند که کسروی آمد و کتابسوزی [کرد]. مفاتیحالجنان هم جزو کتابهایی بود که سوزاند. کتابهای عرفانی را هم سوزاند. البته کسروی نویسندهی زبردستی بود، ولی آخری دیوانه شده بود یا یک مغزی است که این مغز ـ بسیاری از شرقیها این طوری هستند که تا یک چیزی، چهار تا کلمهای یاد میگیرند، ادعایشان خیلی بالا میشود. کسروی آخری ادعای پیغمبری میکرد. نمیتوانست به آن بالا برسد، آنجا را میآورد پایین.» انتهای پیام/*
نظر شما