۱۰ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۱

امام حسین علیه السّلام شروع کرد به گریستن و گفت: اى خدا، حکم کن بین ما و بین قومى که خواندند ما را که یارى کنند بر ما، پس کشتند ما را، پس ندایى از آسمان آمد که بگذار او را یا حسین که از براى او مرضع یعنى دایه‏اى است در بهشت.

به گزارش سرویس فرهنگی آفتاب ری، به نقل از ورامین ما؛ امام حسین علیه السّلام شروع کرد به گریستن و گفت: اى خدا، حکم کن بین ما و بین قومى که خواندند ما را که یارى کنند بر ما، پس کشتند ما را، پس ندایى از آسمان آمد که بگذار او را یا حسین که از براى او مرضع یعنى دایه‏اى است در بهشت.

نقل اول:

هنگامى‏ که‏ امام‏ حسین‏ دچار مصیبت‏ اهل‏ بیت‏ و فرزندان‏ خود گردید و غیر از آن‏ حضرت‏ و زنان‏ و کودکان‏ کسى‏ باقى‏ نماند آن‏ حضرت‏ فرمود:

هل من ذاب یذب عن حرم رسول اللَّه؟ هل من موحد یخاف اللَّه فینا؟

هل من مغیث یرجو اللَّه فی اغاثتنا؟

یعنى آیا دفاع‏کننده‏اى هست که از زنان و بچگان پیامبر خدا دفاع نماید؟

آیا یکتاپرستى هست که در باره ما از خدا خوف داشته باشد؟ آیا فریادرسى هست که براى فریادرسى ما به خدا امیدوار باشد؟

ناگاه صداى زنان به واویلا بلند شد! امام حسین علیه السلام متوجه خیمه‏ها شد و فرمود: کودک مرا که على نام دارد بیاورید تا او را وداع نمایم. آنان آن کودک را به آن حضرت دادند.

شیخ مفید می نویسد: امام حسین پسرش عبد اللَّه را خواست. همان طور که آن کودک را مى‏بوسید می فرمود: واى بر این گروه در آن موقعى که جدت پیغمبر خدا خصم آنان باشد! همان طور که آن کودک در کنار امام حسین بود حرملة بن کاهل اسدى او را هدف تیر قرار داد و در کنار پدرش شهیدش کرد! امام حسین علیه السلام خون گلوى آن کودک را می گرفت و به طرف آسمان مى‏پاشید.

سید بن طاوس میگوید: امام حسین(ع) فرمود: چون این مصیبت مرا خدا مى‏بیند برایم قابل تحمل است. (۱)

امام محمّد باقر علیه السلام می فرماید: یک قطره از آن خون بزمین باز نگشت.(۲)

گفته‏اند: امام حسین(ع) به آن کودک فرمود: تو از بچه ناقه صالح کمتر نیستى! پروردگارا! اگر یارى کردن را از ما گرفته‏اى پس این عمل را براى ما خیر و صلاح قرار بده.(۳)(۴)

نقل دوم:

سبط ابن جوزى در تذکره از هشام بن محمّد کلبى نقل کرده که چون حضرت امام حسین علیه السّلام دید که لشکر در کشتن او اصرار دارند، قرآن مجید را برداشت و آن را از هم گشود و بر سر گذاشت و در میان لشکر ندا کرد:

بینى و بینکم کتاب اللّه و جدّى محمّد رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم.

 بین من و شما کتاب خدا و جدم رسول الله (ص) حاکم است.

اى قوم! براى چه خون مرا حلال مى‏دانید؟ آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ آیا به شما نرسید قول جدّم در حقّ من و برادرم حسن علیه السّلام:

هذان سیّدا شباب اهل الجنّة؟

این دو دو سرور جوانان بهشتند.

در این هنگام که با آن قوم احتجاج مى‏نمود ناگاه نظرش افتاد به طفلى از اولاد خود که از شدّت تشنگى مى‏گریست، حضرت آن کودک را بر دست گرفت و فرمود:

یا قوم! ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطّفل.

اى لشکر! اگر بر من رحم نمى‏کنید پس بر این طفل رحم کنید.

پس مردى از ایشان تیرى به جانب آن طفل افکند و او را مذبوح نمود. امام حسین علیه السّلام شروع کرد به گریستن و گفت: اى خدا، حکم کن بین ما و بین قومى که خواندند ما را که یارى کنند بر ما، پس کشتند ما را، پس ندایى از آسمان آمد که بگذار او را یا حسین که از براى او مرضع یعنى دایه‏اى است در بهشت. (۵)

و در کتاب احتجاج مسطور است که حضرت از اسب فرود آمد و با نیام شمشیر، گودى در زمین کند و آن کودک را به خون خویش آلوده کرد پس او را دفن نمود.(۶)(۷)(۸)

متن عربی:

نقل اول:

و لما فجع‏ الحسین‏ بأهل‏ بیته‏ و ولده‏ و لم‏ یبق‏ غیره‏ و غیر النساء و الذراری‏ نادى‏ هَلْ‏ مِنْ‏ ذَابٍ‏ یَذُبُ‏ عَنْ‏ حَرَمِ‏ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏ هَلْ‏ مِنْ‏ مُوَحِّدٍ یَخَافُ‏ اللَّهَ‏ فِینَا هَلْ‏ مِنْ‏ مُغِیثٍ‏ یَرْجُو اللَّهَ‏ فِی‏ إِغَاثَتِنَا وَ ارْتَفَعَتْ‏ أَصْوَاتُ‏ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ‏ فَتَقَدَّمَ‏ ع‏ إِلَى‏ بَابِ‏ الْخَیْمَةِ فَقَالَ‏ نَاوِلُونِی‏ عَلِیّاً ابْنِیَ‏ الطِّفْلَ‏ حَتَّى‏ أُوَدِّعَهُ‏ فَنَاوَلُوهُ‏ الصَّبِیَ‏.

و قال المفید دعا ابنه عبد الله قالوا فجعل یقبله و هو یقول وَیْلٌ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ إِذَا کَانَ جَدُّکَ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى خَصْمَهُمْ و الصبی فی حجره إذ رماه حرملة بن کاهل الأسدی بسهم فذبحه فی حجر الحسین فتلقى الحسین دمه حتى امتلأت کفه ثم رمى به إلى السماء.

و قال السید ثم قال هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ قَالَ الْبَاقِرُ ع فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ. -الملهوف ص ۱۰۳-

قالوا ثُمَّ قَالَ لَا یَکُونُ أَهْوَنَ عَلَیْکَ مِنْ فَصِیلٍ اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فَاْجَعْل ذَلِکَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَنَا. -بحار الأنوار، المجلسی،ج‏۴۵-

نقل دوم:

و حکى السبط فی التذکرة عن هشام بن محمد الکلبی قال: لما رآهم الحسین علیه السلام مصرین على قتله أخذ المصحف و نشره و جعله على رأسه و نادى: بینی و بینکم کتاب اللّه وجدی محمد رسول اللّه، یا قوم بم تستحلون دمی فساق الکلام‏  إلى أن قال:

 فالتفت الحسین علیه السلام فإذا بطفل له‏ یبکی عطشا، فأخذه على یده و قال: یا قوم إن لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل.

فرماه رجل منهم بسهم فذبحه، فجعل الحسین علیه السلام یبکی و یقول: اللهم احکم بیننا و بین قوم دعونا لینصرونا فقتلونا. فنودی من الهواء: دعه یا حسین فإن له مرضعا فی الجنة. و فی الاحتجاج‏: أنه لما بقی فردا لیس معه أحدا إلا ابنه علی بن الحسین و ابن آخر فی الرضاع اسمه عبد اللّه أخذ الطفل لیودعه، فإذا بسهم قد أقبل حتى وقع فی لبة الصبی فقتله، فنزل عن فرسه و حفر للصبی بجفن سیفه و رمله بدمه و دفنه. -نفس المهموم، الشیخ عباس القمی، ۳۱۹-

منابع:

۱٫     بحار الأنوار، المجلسی،ج‏۴۵ ص:۴۷

۲٫     الملهوف ص ۱۰۳

۳٫     بحار الأنوار، المجلسی،ج‏۴۵ ص:۴۷

۴٫     سندهای نقل اول:

الإحتجاج،الطبرسی،ج‏۲،۳۰۰-مسندالإمام الشهید(ع)،العطاردی،ج‏۲،-۱۳۵إبصارالعین،السماوی ،ص:۲۲۵- الإرشاد، المفید ،ج‏۲،ص:۱۰۹-أعیان الشیعة، محسن الأمین ،ج‏۱،ص:۶۰۹-تسلیة المجالس، الکرکی الحائری ،ج‏۲،ص:۳۱۵- الفتوح، ابن أعثم ،ج‏۵،ص:۱۱۶-اللهوف، ابن طاوس ،ص:۱۱۷-مقتل الحسین(ع)، المقرم ،ص:۲۸۶-مقتل الحسین(ع)، الخوارزمی ،ج‏۲،ص:۳۸- المناقب، ابن شهرآشوب ،ج‏۴،ص:۱۱۱- وقعة الطف، أبو مخنف ،ص:۲۴۶- بحار الأنوار، المجلسی،ج‏۴۵ ص:۴۷

۵٫      تذکرة الخواص، ص ۲۵۲٫

۶٫     الإحتجاج،الطبرسی،ج‏۲،۳۰۰

۷٫     منتهى الآمال، شیخ عباس قمى ،ج‏۲،ص:۸۹۳

۸٫     سندهای دیگر نقل دوم:

تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی،۲۲۷- منتهى الآمال، شیخ عباس قمى ،ج‏۲،ص:۸۹۳- ینابیع المودة، القندوزی ،ج‏۳،ص:۷۹-

انتهای پیام/م

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 6 =