
وصیتنامه شهید «مجتبی نوروزی»؛
بگویید جانش را در راه اسلام فدا کرد
شهید دفاع مقدس در وصیتنامه خویش نوشته است: به آنها بگوييد كه برادرت در راه اسلام به جنگ رفته و جانش را فدا كرده و در راه اسلام با صداميان و منافقان جنگيد و جانش را داد. برادرهاى عزيزم! در سنگر مدرسه بمانيد و تحصيل علم كنيد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «تهران نیوز»، شهید «مجتبی نوروزی» که نام پدرش یدالله است در سال 1345، به دنیا آمد. او در دوران دفاع مقدس به جبهه اعزام شد و در منطقه عملیاتی هویزه در عملیات بدر در هویزه به شهادت رسید و در روستای کندر زادگاهش در 22 اسفند ماه 1363، به خاک سپرده شد.
آنچه در ادامه میخوانید بخشی از متن وصیتنامه شهید «مجتبی نوروزی» است.
الهی! ما همه بیچارهایم و تو چارچارهای هیچ کاره ایم و تنها تو کارهای. الهی! در ذات خود متحیرم چه رسد به ذات تو. الهی! اگر ستارالعیوب نبودی ما از رسوایی چه میکردیم. الهی! اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتارم. الهی! فرزانهتر از دیوانه تو کیست؟ الهی! درب بسته نیست و ما دست و پا بسته ایم. آنگاه که آن روز آمد نیکو پذیرایی نمایید و آن روز که به منزل میهمان شماست با ترک گناهان کوچک خود. (چه همین گناهان کوچک شما را به زشتترین کارها میکشاند). ندای رحیل چو سایه در پی شماست. هان که آوای مرغ مرگ شنیدم و ندای زنگ کاروان شما را میخواند. خدای متعال ما و شما را از آن کسانی قرار دهد که فهمش او را به کار واداشته و عملش به او سود داده.
خدایا! آنها رفتند تا ایمان نرود. خدایا! آنان سوختند ولی با کفر نساختند. خدایا! آنان مردند تا چراغ توحید نمیرد. خدایا! سرودشان لا اله الا الله فریادشان نصر من الله. شعارشان انا لله و انا الیه راجعون. نامشان موحد کتابشان قرآن. پیامشان ایمان. جرمشان قیام. راهشان اسلام. سلامشان وحدت. درسشان جهاد و مقصدشان شهادت بود. خدایا! مرا هم جزء ایشان قرار بده. آمین.
خدایا! محمد رفت مرا تکانی داد که جنگی است و جهادی در کار و با خون سرخ خود دشت عباس را رنگین کرد. خدایا! رمضان رفت و به من حرکت داد که باید در این جهاد شرکت کرد و خود را از زندان این دنیا نجات داد و این روح بلندش مدتها در زندان این دنیا زندانی بود و با آزاد شدن روحش خیلی چیزها را که نمیدانستم فرا گرفتم. تقی و نعمت رفتند و با رفتنشان حرکتم به سرعت تبدیل و سرعتم با شتابی بس عجیب، مرا بیقرار ساخت و هر لحظه که در خانه بودم گویی سالها در زندانم و هر لحظه که به یاد جبهه میافتادم روحم آزرده میشد که چرا اینجایم؟ محراب رفت و با رفتنش آموخت که حرفهایمان را بزنیم و در سینه حبس نکنیم و از کسی جز خدا ترس، خوف و وحشت نداشته باشیم.
خدایا! تو میدانی که چکارهایم و باید تو را بپسندیم اگر تو را نپسندیم از لجن پستتریم و اگر تو را بپسندیم از گوهر بالاتر. خدایا! جمیع مؤمنان را بیامرز و پدر و مادر مرا هم ببخش و از گناهان من درگذر. الهی! از تو تقاضا دارم که گناهانم را ببخشی و در جهاد در راه خودت قطعه قطعهام کنی که در آن دنیا از این بدن سؤالی نشود که از جواب دادن آن سخت در عذابم. الهی! ما را از خسرالدنیا و الاخره قرار مده. آمین یا رب العالمین.
با سلام بر مهدی موعود امام زمان ارواحنا له الفدا و نایب بر حقش امام امت خمینی کبیر فرمانده کل قوا که با فرماندهی پیامبر گونه خود ما را به راه راست هدایت میکند و با سلام به روان پاک و مقدس شهیدان که جان خود را خالصانه در طبق اخلاص گذاشته و نثار کردند. و با سلام و درود فراوان به تمامی کسانی که در راه خدا خالصانه نه بهخاطر جاه و مقام، خدمت میکنند. با عرض سلام و آرزوی سلامتی و سرافرازی از اینکه با این مقدمهچینی ناقص سرتان را به درد آوردهام معذرت میخواهم.
خدمت پدر گرامیام! مادر مهربانم! برادرها و خواهر عزیزم! امیدوارم که در سایه الطاف و برکات الهی در سلامتی کامل به سر ببرید. پدر عزیزم! امیدوارم که مرا ببخشی که نتوانستم در طول عمر خود کمک مثبتی به شما کنم. به برادرهای کوچکم بگویید که برادرت کجا رفته و برای چه کشته شده. مبادا بگویید که رفته سفر و بر میگردد؟! به آنها بگویید که برادرت در راه اسلام به جنگ رفته و جانش را فدا کرده و در راه اسلام با صدامیان و منافقان جنگید و جانش را داد. برادرهای عزیزم! در سنگر مدرسه بمانید و تحصیل علم کنید. یادتان نرود که جهاد اکبر ما جهاد با نفس است. و فراموش نکنید این جهاد را و جهاد فی سبیل الله را. خواهرم! از تو میخواهم که در تربیت فرزندانت کوشا و در سنگر حجاب سخت و استوار و محکم باشی. ما میرویم که اسلام زنده بماند. ما میرویم که کمیل علی و زمزمههای عاشورا زنده و کربلاهای غرب و جنوب یا 15 خرداد و فیضیه را زنده کنیم. یادمان نرود که هر چه داریم از علی و اولاد علی از دعاها و از این امام عزیز و پر توان داریم و یادمان نرود که در دعاهایمان امام را دعا کنیم. که خداوند این نعمت عظیم را از ما نگیرد و یادمان نرود که ما هیچ و هیچکس را نداریم.
من حدود شش ماه نماز و یک ماه روزه دارم از شما تقاضا دارم که اگر میتوانید بگیرید و مقداری پول از بعضی از بچهها میخواهم که نامشان را میبرم: حدود 400 تومان از مهدی محرابی که داده بودم اورکت بخرد. حدود 400 تومان به پهلوانی و حسن علی آقا داده بودم. پدر مهدی اگر اورکت گرفته بود بقیه پولش را بدهید و اورکت را بگیرید و اگر چه نگرفته بود پول را از او بگیرید، از تقی هم بگیرید. حدود هزار تومان از خودم دست مادرم هست و این پولها را بگیرید و به انجمن اسلامی بدهید که به مصرف تبلیغات برسانند. فقط یادم میآید حدود بیست و پنج تومان یا بیشتر به جهان غلام ایوب بدهکار هستم از او بپرسید و پول را به او بدهید.
بیشتر از این سرتان را درد نمیآورم و دعا برای امام و پیروزی اسلام را فراموش نکنید. شما را به خدای بزرگ میسپارم و از همگی خانواده و از همهی برادران مخلص التماس دعا دارم. به امید پیروزی رزمندگان اسلام. والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
انتهای پیام/
لینک کوتاه خبر
برچسبها
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!